👑 پـرنسس لـیانا 👑

بدون عنوان

بابایی بعد چند روز دوری بالاخره امروز میخواد بیاد خونه و قراره کلی بهمون خوش بگذره🤗 تو هم مثل من دلت براش تنگ شده؟ منم اوایل دوریش خیلی برام سخت بود اما الان عادت کردم. بابایی به خاطر شغلی که داره نمیتونه همیشه کنار ما باشه و بعضی وقتا مجبوره بره شهرای دیگه و حتی کشور های دیگه. من و تو باید خیلی خوب بابایی رو درک کنیم. تو دنیای بیرون این چیزا طبیعیه. با این که این دنیا یه عالمه زیبایی داره ولی خب سختیای خودشم داره. اصلا همین سختیاس که به زیبایی ها معنی میده. خیلی وقتا آدما تو یه شرایط سختی قرار میگیرن که تنها راه چارشون کنار اومدنه. این کار بیشتر از همه به نفع خودشونه🙂 خودت به زودی میای و همه اینارو میبینی. آرزو میکنم که تو یه دختر قوی بار ...
15 شهريور 1396

مرسی که هستی😀

همین چند وقت پیش بود که من و پدرت اصلا از نظر روحی اوضاع مساعدی نداشتیم؛ پدرت تو یه دو راهی سخت شغلی گیر کرده بود و خیلی مشغله ی فکری داشت و من هم درگیر استرس کنکور و نتایج و انتخاب رشته بودم. انقدری سرم شلوغ شده بود که اصلا متوجه نشدم تو چهار ماهه همراه منی! تا اینکه نتیجه ی آزمایش اومد از اون موقع به بعد وقتی دستمو رو شکمم میزاشتم میدونستم که زیر پوست شکمم یه جای پوچ و خالی نیست و خونه ی یه مهمون کوچولو شده که چند وقت دیگه از راه میرسه. نمیدونی که هنوز نیومده چقدر زندگیمونو تغییر دادی! تو یه نشونه بودی تا من و پدرت بفهمیم که هنوز خدا حواسش بهمون هست و چقدر دوسمون داره که میخواد یه هدیه به این قشنگی بهمون بده. فهمیدیم چیزای خیلی خیلی با...
15 شهريور 1396
1